”ما زنده به آنیم که آرام نگیریم”
این جمله ای است که به درستی وضعیت هر داماشی را نشان می دهد. برداشت اول این است که هواداران همواره در سکوها در حال تشویق و جنب و جوش هستند و هرگز روی سکوها و‌ حتی خارج از آن آرام نمی گیرند. اما برداشت دوم، چیزی نیست که با مرور آن، لبخند بر لبانمان بیاید! داماش به وضعیتی رسیده بود که شاید با خود فکر می کردیم (یا می خواستند به ما بقبولانند) که این تیم با آن اوضاع در هم پیچیده هیچ وقت رنگ آرامش به خود نمی بیند و ما تا زنده بودیم، آرامش این تیم را نمی دیدیم!
 
برای ما داماشی ها در پنج سال گذشته، آرامش مثل یک لغت از یک زبان بیگانه بود که معنی آن را درک نمی کردیم و با آن غریب بودیم. هر بار که خبری از داماش می خواندیم، یک نگرانی جدید به وجود می آورد. هر مقاله ای که می خواندیم سعی در تسکین دلِ نگران هوادار داشت و یا  مسببین شرایط تیم را به باد انتقاد می گرفت. خیلی تلاش می کردیم، زور می زدیم تا شاید روزنه امیدی در هر اتفاق مربوط به داماش پیدا کنیم. اما ما که نمی توانستیم خودمان را گول بزنیم؟!
 


برای ما داماشی ها در سال های اخیر خوشی هایی چندانی نبوده است. شاید نهایت شادی هایمان به برخی بردهای حساس و بعضا دور از انتظار ختم میشد. البته که این خوشحالی ها زودگذر بود. چون هواداران بعد از شادی های پس از برد تیمشان همواره نگران این بودند که چه به سر تیم می آید؟‌ با فلان مشکل چگونه روبرو شوند و برخورد کنند و همواره با چنین نگرانی هایی، شادی های موقتشان تبدیل به استرس و نگرانی می شد.
 
داماش گیلان، پنج سال بدون آرامش را سپری کرد و باز کردن تمام اتفاقاتی که در این پنج سال داماش را از لیگ برتر به دسته دوم کشاند به قدری تکراری و طولانی و رنج آور است که بازگو کردنشان تنها با روح و روان هر هواداری که در تمام این سال های سخت همراه تیمش بود بازی می کند. هیچ تیمی با آن شرایط نمی توانست ادامه بدهد و سقوط داماش، شاید قابل هضم نبود، ولی قابل درک بود.
داماشِ تغییر نام داده با مجموعه ای از افرادی که در طی سالیان ناکارآمدی خود را به رخ همگان کشیدند و تنها تدبیر مدیریتی شان، تغییر نام بود، به جایی سقوط کرد که متاسفانه و بدور از تعصب هواداری یک تیم استحقاقش را داشت! در ناکارآمدی این افراد همانقدر بس که مشکلاتی را که آنها نتوانستند (یا نخواستند) در عرض پنج سال هموار کنند، به کمک مجموعه جدید در عرض چند ماه حل شد و شاید اگر از زاویه دیگری نگاه کنیم، این سقوط آزاد برای داماش لازم بود تا نجات پیدا کند! شاید این سقوط لازم بود تا بی تدبیری، بی احترامی به هوادار، بی خیالی و بهانه های بی پایان مسؤولین داماش تمام شود و هواداران دیگر سایه سنگین آنها را بر سر باشگاه محبوبشان نبینند و شاید این سقوط لازم بود تا نام داماش گیلان جاودان بماند و احترام به هوادار حفظ شود. چرا که نام داماش در فوتبال رشت تبدیل به یک برند و سمبل غیرقابل تغییر شده است.
اگر اصالت تیمی را نه در هوادار بلکه در نامش در نظر بگیریم، نام داماش به پشتوانه هوادارانش، اصالتی گرفت که دیگر هیچ مالک و سرمایه گذاری نمی تواند این نام را از تیم جدا کند که اگر می توانستند، هواداران به راحتی با نام شهر باران کنار می آمدند. امروز شاید یکبار برای همیشه، اصالت داماش ماندگار شد.
 با نگاه کردن از این زاویه، سقوط داماش متاسفانه اتفاق آنچنان بدی نبوده است، بلکه ضرورتی شد تا با لغت بیگانه آرامش، آشنا شویم. آرامشی که تنها در نود دقیقه هر بازی تبدیل به جنب و جوش و استرس می شود. اما بیرون از آن نگرانی خاصی وجود ندارد. آرامشی که می تواند تضمین کننده روزهای خوش و موفق برای لاجوردی پوشان شهر باران باشد. شاید حتی بهتر از روزهای خوشی که وقتی تیم های مدعی کشور در جهنم سبز عضدی زمین گیر می شدند و خیل عظیمی از هواداران بیرون استادیوم و خیابان های اطراف را قرق می کردند و به پایکوبی می پرداختند.
شاید دیگر کسی این جمعیت را به مانند یک لشکر شکست خورده و گریان در اطراف استادیوم نظاره نکند که از ناراحتی سقوط ضجه می زنند. شاید دیگر کسی برای سرنوشت داماش و داماشی تاسف نخورد. شخصیت تیمی و پرستیژ نام داماش به اندازه ای هست که با یک برنامه ریزی درست، بی دردسر از لیگ دو بالا بیاید و سیر صعودی اش را در فوتبال کشور طی کند. باید منتظر ماند و دید آیا داماش می تواند روند مثبتی را طی کند یا خیر؟ اما این روزها هوادار داماش آرامش بیشتری دارد و از همیشه امیدوارتر است. چون به نظر می رسد داماش، همان بچه سر راهی، بالاخره راهش را پیدا کرده است.

نگارنده : علی رهبر
منبع: www.varesh-sport.com
وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان (دیار وارش)