داماش نسخه ۹۷-۹۶ به نسبت سال های گذشته اش، اگر نگوییم از همیشه اما از چند سال گذشته اش با برنامه تر، منسجم تر و با مدیریت بهتر نشان داد.

در حالی که داماش گیلان برای دومین فصل پیاپی حضور در لیگ دسته دوم را تجربه می کرد، مدیریت تیم این بار دست به آزمون و خطایی همچون رامیز محمداف و هادی طباطبایی که تجربه کار در لیگ باشگاهی ایران آن هم در دسته دوم را نداشتند نزد و یک مربی به ثبات رسیده در لیگ دو همچون وحید رضایی که سابقه چند صعود از این لیگ را طی سالیان اخیر در کارنامه داشت را در راس کار قرار داد.

وحید رضایی به اولین مربی پس از مجید جهانپور در فصل ۸۶-۸۵ تبدیل شد که یک فصل کامل را در تیم گذراند و در میانه راه برکنار نشد و یا کناره گیری نکرد که این نشان دهنده یک ثبات نسبی در کادرفنی تیم بود و این ثبات تا برهه ای از فصل در نتایج تیم نیز نمایان بود؛ اما چه چیزی باعث شد تیمی که چنین ثبات کم سابقه ای را تجربه می کرد بار دیگر ناکام بماند؟ برای این موضوع می توان دلایل بسیاری آورد اما شاید یکی از دلایل اصلی این ناکامی تنها در یک کلمه خلاصه شود: نباختن!

تا ابتدای بهمن ماه ۹۶ و پیش از هفته انتهایی مرحله مقدماتی، داماش در تمامی سه لیگ نخست فوتبال کشور، تنها تیمی بود که رنگ باخت به خود ندیده بود. حتی وقتی فصل به اتمام رسید، داماش همچنان در تمامی بازی های خارج از خانه اش شکست ناپذیر ماند. در حالی که داماش حتی در سال های حضورش در لیگ برتر در دیدارهای خارج از خانه، باخت های نسبتا زیادی داشت. بنابراین نتایج کسب شده این فصل، حاصل تفکری بود که رضایی در تیم ایجاد کرده بود و با نگاه به نتایجی که وی با برق جدید شیراز کسب کرد، در می یابیم که وی در آن تیم نیز با همین روش توانست به لیگ یک صعود کند. یعنی با نباختن!

اما نتایجی که داماش در طول فصل گرفت، وجهه دیگری از بازی کردن با فلسفه نباختن را نشان داد. داماش در طول فصل، به جز در دو دیدار جام حذفی مقابل تیم هایی از دسته های پایین تر، در هیچ مسابقه ای بیشتر از دو گل نزد و تنها سه دیدار را با اختلاف دو گل برنده شد و اغلب پیروزی های داماش با نتیجه یک بر صفر رقم خورد و اغلب تساوی های داماش، بدون گل بود. نتایجی که بیش از حد تکراری بود. البته که در لیگی مانند دسته دو، تنها بردن و امتیاز گرفتن مهم است و کسی آنچنان به دنبال فوتبال زیبا نیست. این نتایج و نوع بازی تیم، وجهه خاصی از داماش به عنوان تیمی منفعل و قناعت گر را نمایان کرد که پس از گلزنی دیگر زحمت آنچنانی در حمله کردن به خودش نمی داد و از گل زده خود دفاع می کرد؛ و یا اینکه در خارج از خانه با تمام قوا به عقب می نشست و منتظر ضدحمله می ماند و به این امید که یا از همین طریق گل می زند یا اینکه همان یک امتیاز را دشت می کند.

این روش بازی محتاطانه و دفاعی قابل نتیجه گیری است، اما اگر ابزار مناسب باشد! در داماش به لحاظ ابزار دفاعی با حضور بازیکنانی همچون مختاری، طاهرنژاد، پورمحسن، منفرددوست و کاظم رحمانی که همگی فصل موفقی را از لحاظ فردی گذراندند این ابزار فراهم بود و با حضور سعید طالبی، پورصف شکن و مرتضوی در خط حمله، به نظر تیم خط حمله مناسبی را هم در اختیار داشت. اما آن چیزی که در طول فصل در بازیهای داماش نمایان بود، نداشتن پلن B و همچنین ضعف تیم در میانه میدان بود که باعث شده بود تا خلاقیت بسیار کمی در کار خط میانی داماش دیده شود.

عمده موقعیت های داماش از دو سمت راست و چپ با ارسال های بعضا نصفه و نیمه، پرتاب های بلند و ضربات شروع مجدد ساخته می شد تا شاید در یکی از این توپ های هوایی، بازیکنی بتواند ضربه سر بزند یا مدافعی اشتباه کند و توپ به بازیکنی برسد و از فرصت استفاده کند. مسلم است چنین سبک بازی، فرصت هر گونه خلاقیت را از خط میانی می گیرد. با این حال این روش منسجم در دفاع و منفعل در حمله تا مقطعی از فصل به خوبی جواب داد. داماش در گروهش دوم شد و فقط یک بازی تشریفاتی را واگذار کرد. در جام حذفی هم با چنین روشی نفت آبادان را به زحمت انداخت، اما در مرحله نهایی لیگ دو، چوب تاکتیکش و نبود پلن B برای مواردی که بازی گره می خورد یا دستش توسط حریف بسته می شود را خورد!

داماش در مرحله نهایی هم به مانند مرحله مقدماتی راهکار برد در خانه و تساوی در خارج از خانه را در پیش گرفت. ابتدا شهرداری بندرعباس را در رشت مغلوب کرد و سپس در گچساران با نفت و گاز مساوی کرد، سپس سردار بوکان را در رشت مغلوب کرد و در آبادان با پالایش به تساوی رسید و به نظر می رسید داماش با همین ترمز تا انتهای مسیر صعود را طی خواهد نمود. اما بزنگاه هفته پنجم و مصاف خانگی با شاهین بوشهر، حقیقت تلخ را برای داماش نمایان ساخت که مرحله نهایی به مانند مرحله مقدماتی نیست که با چنین فرم بازی بتوان نتیجه گرفت و داماش در مهم ترین بازی فصل، کامبک خورد و باخت. شاید از همین هفته با فرم عالی شاهین و فاصله امتیازی که با دیگر تیم ها داشت، می شد حدس زد که داماش دیگر نمی تواند امیدی به اول شدن و صعود مستقیم داشته باشد و این حدس با تساوی هفته ششم در بندرعباس بیشتر به واقعیت نزدیک شد. حال دیگر رقابت داماش با نفت و گاز گچساران برای دوم شدن و حضور در پلی آف بود و در این بزنگاه دوم فصل، بار دیگر بی برنامگی و انفعال داماش در حمله به شکل عذاب آورتری نمایان شد. طوری که در طول ۹۰ دقیقه داماش انواع و اقسام سانترها و توپ های بلند را از هر نقطه زمین روی دروازه می فرستاد و همه آنها توسط مدافعان سرزن گچساران دفع می شدند و شاید حتی اگر نود دقیقه دیگر هم به همین منوال ادامه می دادند، هیچ معجزه ای رخ نمیداد. اما تیم اصرار بر همین تاکتیک داشت و هیچ روش متفاوتی را برای باز کردن دروازه گچساران امتحان نمی کرد و صدای هواداران را درآورد و این بازی رو در روی سرنوشت ساز در خانه، بدون گل مساوی شد و اما و اگرها بار دیگر گریبان داماش را گرفتند.

هفته هشتم در بوکان و در برابر سردار تقریبا از یک فاجعه جلوگیری شد و تیم بازی دو هیچ باخته را در نهایت به تساوی کشاند. اما نکته عجیب، عقب کشیدن تیم حتی در هنگام دو گل عقب بودن از حریف بود. آن هم در بازی که تیم به سه امتیاز نیاز مبرم داشت و نمی توان توجیه منطقی برای چنین تاکتیکی آورد. با این حال برد سخت هفته نهم مقابل پالایش و توقف گچساران برابر شاهین، فاصله را به یک امتیاز کاهش داد و همه چیز را به هفته آخر کشاند. جایی که داماش این بار باید برای یک بار هم که شده در مرحله نهایی بتواند یک دیدار خارج از خانه را ببرد و در سوی دیگر نفت و گاز نباید در مقابل سردار بوکان، پیروز از زمین خارج میشد. نفت و گاز در نهایت در مقابل بوکان متوقف شد و حال همه چیز به داماش بستگی داشت تا با شکست شاهین از پیش صعود کرده، به پلی آف برسد و در حالی که بازی ۱-۱ مساوی بود، یک پنالتی برای داماش اعلام شد و سعید طالبی که در هفته پیش از این دیدار، پنالتی اش مقابل پالایش را به گل تبدیل کرده بود، این بار در کمال ناباوری ضربه اش را هدر داد و شاید یک فصل را هدر داد و داماش باز هم پیروز نشد و باز هم ناکام ماند. اما حتی در صورت گل شدن آن پنالتی، عملکرد تیم در برخی مقاطع و در برخی جزئیات، قابل دفاع نبود. نفت و گاز گچساران با یک امتیاز بیشتر به پلی آف رفت و البته از صعود به لیگ یک نیز بازماند. در واقع آنها هم از لحاظ نتیجه گیری، عملکرد چندان متفاوتی نسبت به داماش نداشتند و آنچنان تیم لایق تری نبودند. اما تنها تفاوت آنها با داماش، وقتی دیده می شد که در جدول نهایی، در مقابل تعداد باختشان عدد صفر نمایان بود. آنها نباختند و به پلی آف رسیدند. در واقع نکته بسیار کنایه آمیز این است که داماش از همان چیزی ضربه خورد که در طول فصل به آن می بالید و با روش مناسب با آن پیش می رفت. “نباختن“. باخت داماش به شاهین در هفته پنجم، بیش از حد تصور برای این تیم گران تمام شد. داماش با تمام شکست ناپذیری هایش، در جایی که نباید می باخت، باخت و در جایی که باید می برد، نبرد. اما نکته ای که نباید فراموش کرد این است که علی رغم شکست ناپذیری داماش در دیدارهای خارج از خانه، این تیم همچنان به ندرت در این دیدارها پیروز می شد و این نکته ثابت می کند که فقط نباختن مهم نیست و بردن هم اهمیت دارد و این نکته ای بود که وحید رضایی احتمالا توجهی به آن نکرده بود. اگر سبک بازی داماش منجر به صعود می شد، احتمالا کسی آنچنان خرده نمی گرفت و تیم هایی هم بوده اند که با چنین سبکی خود را از منجلاب بیرون کشیده اند. اما این مورد برای داماش صدق نکرد و شاید برای همه این اتفاقات توضیحی از سوی کادر فنی نیاز باشد. توضیحی بدون بهانه پنالتی های گرفته نشده و داوری مشکوک. چرا که در بازی نخست مقابل شهرداری بندرعباس هم یک پنالتی برای حریف گرفته نشد و این اتفاقات همواره به روش های مختلف برای هر تیمی می تواند رخ بدهد و ناداوری بهانه ای برای ناکامی نیست. البته ابتدا باید مشخص شود که آیا وحید رضایی همچنان به کارش در داماش ادامه خواهد داد یا خیر و این مسئله ای است که مدیریت تیم باید زودتر روشن کند تا تیم از آماده سازی عقب نماند. به هر روی فصل داماش شکست ناپذیر اما منفعل، با ناکامی به اتمام رسید و باید چشم به فصل های آینده دوخت و اگر داماش می خواهد از گرداب لیگ دو خارج شود، باید در کنار نباختن، بردن را هم سرلوحه کارش قرار دهد و ابزارش را نیز فراهم کند.

 

نگارنده: علی رهبر

منبع: www.varesh-sport.com

وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان