یکی از خریدهای خوب داماش در تعطیلات نیم فصل مرحله اول لیگ دسته دوم باشگاه های کشور امین متوسل زاده مهاجم کهنه کار فوتبال رشت بود.

امین متوسل زاده که در نیم فصل اول مرحله قبل در تیم برق جدید شیراز عضویت داشت و اکنون در آستانه صف آرایی با تیم شهرش به سراغش رفتیم که در این مصاحبه تفصیلی به تمامی اتفاقات سالهای حضورش در فوتبال رشت پرداختیم که در ادامه مصاحبه اختصاصی و تفصیلی وارش اسپرت با امین لوکاتونی را می خوانید:

 

Varesh-Sport.Com: بعد از سقوط داماش گیلان از لیگ برتر که منجر به جدایی شما و بسیاری دیگر از بازیکنان شد، گفته می شد که علی رغم مشکلاتی که به لحاظ مالی و… برایت در رشت افتاد، باز هم در یک قدمی بازگشت مجدد به داماش بودی… در این مورد توضیح می دهید؟

داماش، نقطه ای بود که من همه جوره در آن سیراب شدم. در سردار جنگل که دوره طلایی در آن داشتیم و علی الخصوص در عضدی، پرواز می کردم و یک حس رضایت از شغل و‌ زندگی ام را در آن تجربه می کردم. پیش از فصلی که تیم سقوط کرد، من پیشنهادات خوبی داشتم اما می خواستم در جایی باشم که از شغلم لذت ببرم و چون می دانستم ممکن است هیچ جای دیگری این گونه لذت نبرم، در داماش ماندم. در عین حال امید داشتم که اوضاع مالی تیم بهبود یابد و اگر به اندازه دیگر پیشنهاداتم دریافتی نداشتم، حداقل هزینه های اولیه تامین شود.

متأسفانه فقط قول و وعده وعیدهایی داده شد که در نهایت به افتضاح کشیده شد و مسلم شد که باشگاه توانایی تامین حداقل امکانات و هزینه های باشگاه داری را ندارد. تیم ما فقط به خاطر همین مسائل بود که سقوط کرد.

 

زمانی که سایپا را ۳-۲ بردیم، در رتبه هفتم جدول بودیم و مسلما با آن ترکیب بازیکنان می توانستیم حداقل یک برد بیاوریم و در لیگ ماندگار شویم؛ در آن شرایط هیچ کس حتی فکر سقوط را هم نمی کرد اما متاسفانه اینقدر حمایت نشد و به قدری چوب لای چرخمان گذاشتند که ما با خودمان احساس کردیم که اتفاقا همه دارند تلاش می کنند که این تیم بیافتد… شاید به دلیل تصمیماتی که می شد بعد از سقوط گرفت. مثلا جریمه هایی که می توانستند در نظر بگیرند یا هزینه تیم و حق و حقوق بازیکنان را پرداخت نکنند و چون توان مالی برای پرداخت هزینه های یک تیم لیگ برتری را نداشتند، تمام این کارها را کردند تا تیم سقوط کند.دیگر خیلی از اتفاقات داخل باشگاه برای ما شبهه برانگیز شده بود و به یقین رسیده بودیم که می خواستند این تیم سقوط کند.‌

من به بازی در لیگ یک حتی نمی توانستم فکر بکنم. چون زمانی که با داماش سقوط کرده بودم، شرایط روحی خیلی بدی داشتم، اما وقتی با خودم فکر کردم گفتم اگر حتی حداقل یک محل اسکان و حداقل و کمترین مبلغ قرارداد را به من بدهند، باز هم حاضرم در رشت و داماش بمانم.

علی نظرمحمدی که در گذشته همبازی ام بود و حال سرمربی ام شده بود، چون به احساس قلبی من واقف بود، خیلی مشتاق بود که با هم کار کنیم. ما حرف همدیگر را خوب می فهمیدیم و اعتماد زیادی بین ما بود و حس و هدفمان مشترک بود. تا لحظه آخر و زمانی که در حال رفتن به سمت کرمان برای عقد قرارداد بودم، ماشین را کنار زدم و به علی نظرمحمدی زنگ زدم و گفتم اگر حداقل امکانات فراهم شود، من همین حالا برمی گردم.

علی نظر واقعا پیگیری کرد اما وقتی جوابی از سوی مدیریت نگرفت، در نهایت با من تماس گرفت و گفت امین هر جا می خواهی بروی برو. چون شرایط مناسب برایت فراهم نیست و من هم شرایطت را درک می کنم و اینگونه شد که علی رغم میل قلبی مجبور شدم به تیم دیگری بپیوندم.

با این حال با مس رفسنجان علی رغم امکانات کم، سال خوبی را تجربه کردیم و برای اولین بار تا پلی آف صعود به لیگ برتر هم آمدیم. اما به هر حال خودتان می دانید که در فوتبال ایران، همه چیز فوتبالی نیست و به همین دلیل نتوانستیم صعود کنیم. با این حال آن تیم نسل خوبی از بازیکنان را رو کرد که حال اکثر آنها در لیگ برتر و حتی جام باشگاه های آسیا بازی می کنند.

 

Varesh-Sport.Com: اول همین فصل هم مذاکراتی با داماش داشتی و حتی توافقاتی هم شکل گرفته بود. اما در نهایت به تیم شهرت برق نوین شیراز رفتی.

زمانی که از داماش جدا شدم، همیشه با خودم می گفتم که به داماش برنمی گردم. شرایط سنی ام به گونه ای بود که به نظر شانسی وجود نداشت و با توجه به اینکه دوران خوبی را در گذشته در این تیم داشتم، دیگر امکان نداشت با توجه به سنم بتوانم عملکرد گذشته ام را تکرار کنم.

بعد از جدایی از صنعت نفت آبادان، از داماش پیشنهاد داشتم و با آقای حاجی پور صحبت هایی داشتم اما به خاطر مشکل خانوادگی که با آن روبرو بودم و سال ها دوری از شیراز ومدرسه پسرم، برایم خیلی مهم بود که در شیراز بازی کنم. می خواستم به خانواده ام رسیدگی کنم تا آن خلا که طی چند سال ایجاد شده بود را برطرف کنم. بنابراین به دو دلیل در ابتدای فصل به داماش نیامدم که دلیل اصلی آن مسائل خانوادگی و دلیل دیگر این بود که فکر می کردم دیگر نمی توانم روزهای خوبم را در داماش تکرار کنم.

حتی علی نظرمحمدی هم در ابتدای فصل برای سپیدرود مرا می خواست و با من تماس گرفت تا به شهر مورد علاقه ام برگردم. از آن روز به بعد با هم حرف نزدیم و شاید او از من دلگیر شد. البته مطمئنم او درک می کند که به خاطر خانواده ام نمی توانستم در آن برهه در رشت حضور داشته باشم. بنابراین در شیراز ماندم و وقتی با مدیرعامل تیم برق نوین صحبت کردم، احساس کردم او می تواند کمک کند که فوتبال مرده شیراز زنده شود. چون فوتبال شیراز با آن همه استعداد، نابود شده است. بنابراین این ریسک فوتبالی را پذیرفتم. اما متأسفانه جواب نداد و بعد از دو سه ماه فهمیدم که شرایط مناسب فراهم نیست.

 

Varesh-Sport.Com: آیا درست است آن مصاحبه ای که انجام داده بودی و در آن از علاقه قلبی ات به داماش گفته بودی برایت دردسرساز شد؟

دردسرساز نشد، فاجعه شد! به نظرم آن مصاحبه اصلا حرفه ای نبود. درست است سایت تیم فجر سپاسی سایت یک تیم بزرگ است، اما باید دید از سوی چه کسانی اداره می شود. شاید با خصومت های شخصی شان بخواهند جریان افکار عمومی را در مورد شخصی تغییر دهند. آنها مصاحبه من را کامل منتشر نکردند و نقطه عطف مصاحبه کار شده، حرف هایی که من می زدم نبود. مگر می شود من شیراز را دوست نداشته باشم؟ شیراز وطن من است. همه به زادگاه خودشان علاقه دارند. تاریخ و فرهنگ و تمدن شیراز هم که جای بحث و گفت و گو ندارد و در جهان سرآمد است. من با حافظ و سعدی زندگی می کنم. گله من از شیراز نبود. گله من از تفکر حاکم بر فوتبال شیراز بود. اما در این مورد که من کدام تیم ورزشی را بیشتر از همه دوست دارم، خب مشخص است که می گویم داماش. این که بی احترامی به شهرم نیست و حرف بی ربطی هم نزده ام. چون من به مراتب بیشتر در رشت بازی کردم تا شیراز. درست است در تیم های پایه برق شیراز بودم اما اوج فوتبالم و لحظات خوبم در رشت رقم خورده است. متاسفانه مصاحبه ام را به خوبی انعکاس ندادند که باعث شد افکار عمومی بر ضد من شود و توهین های زیادی به من کردند.

زمانی که من به فجر رفتم، بهترین تیم های ایرانی مرا می خواستند. من شبانه قرارداد رسمی ام را با ذوب آهن یک طرفه فسخ کردم و کار غیراخلاقی کردم و بلافاصله آمدم به شهرم و با فجر قرارداد بستم. بهترین فوتبالم را برای فجر به نمایش گذاشتم. اما می دیدم که ارزش جوانی من و دیگر بازیکنان که از بهترین نسل های فوتبال شیراز بودند، به خاطر کوته نگری و سقف کوتاه افکار مسوولین شیراز و ضعف مدیریتشان که همچنان هم ادامه دارد نادیده گرفته می شد. همیشه در رده های بین چهارم تا نهم قرار داشتیم. یک بار تا سوم بالا آمدیم، به زور تیم ما را انداختند و با تفکرات مسخره شان در نهایت سقوط را به پای من نوشتند. من که تریبونی ندارم تا این حرف ها را بزنم. شاید از قضاوت افکار عمومی رنجیده خاطر شوم اما وقت این را هم ندارم که افکار عمومی را نسبت به خودم عوض کنم.  

 

Varesh-Sport.Com: چه شد که از برق نوین جدا شدید و پس از جدایی از برق، علی رغم مسائل خانوادگی و مدرسه فرزندت حاضر شدی به داماش بیایی؟

من همچنان احترام زیادی برای آقای بردبار مدیرعامل تیم برق قائلم و برای ایشان و تیمشان آرزوی موفقیت دارم. راستش دوست ندارم زیاد در این مورد حرف بزنم و شاید علت این جدایی، تفاوت در نگرش و سبک کاری بود. وقتی از شیراز نا امید شدم، باید دوباره کوچ می کردم و وقتی قرار به کوچ کردن بود، با توجه به پیشنهاد داماش تصمیم گرفتم اگر مدیریت داماش می تواند شرایط مناسبی فراهم کند به این تیم برگردم. اگر قرار به انتقال بود، چه جایی بهتر از رشت. پیشنهاداتی حتی از لیگ بالاتر هم داشتم اما واقعا از آقای حاجی پور متشکرم که شرایط را به گونه ای فراهم کرد تا من به جایی برگردم که به آن عشق می ورزم.

 

Varesh-Sport.Com: آیا این شایعه درست است که شما صد درصد مبلغ قراردادتان را گرفتید؟

خیر. کاملا تکذیب می کنم.

 

Varesh-Sport.Com: تفاوت مدیریت فعلی داماش را با مدیران دوره های قبلی حضورت در این تیم چگونه می بینی؟

در دوران پگاه و آقای شاد که همه چیز خوب بود. اردوهای مختلف و پرداختی های به موقع داشتیم؛ همه چیز سر جایش قرار داشت. اما بین سال های ۹۱ تا ۹۳ که در این تیم بودم، مدیریت کاملا فاجعه بود، شاید چیزی فراتر از فاجعه. به خصوص در سال آخر که نرخ تورم بالاتر رفته بود، هزینه های ما سه برابر شده بود؛ در عین حال شصت درصد قراردادمان پرداخت نشده بود و از طرفی با وجود اینکه پولم را نگرفته بودم، اداره مالیات دست بردار نبود. اصلا با الان قابل مقایسه نیست!‌ جو پر التهابی بر تیم حاکم بود و مرتب یک مالک جدید به ما معرفی می کردند و می گفتند فلانی می آید و شما تمام حق و حقوقتان را خواهید گرفت. من ذره ای صداقت در مدیریت آن دوره ندیدم.

اما در مورد مدیریت فعلی، صادقانه من نگران آقای حاجی پور هستم. چون ایشان یک تیفوسی داماش هستند که با داماش می میرد و زنده می شود. هزینه های تیم داری خیلی زیاد است، ولی با این حال تمام سفرهای خارج از خانه ما سفرهای خوبی بوده است. همواره تلاش کردند بهترین شرایط را فراهم کنند و با بهترین پروازها سفر کنیم و به بهترین هتل ها برویم. تا الان هم در حد توانشان به تمام تعهداتشان عمل کردند و من درک می کنم اگر شرایط کمی برایشان سخت شود. باز هم از آنها تشکر می کنم که شرایط بازگشتم به تیم محبوبم را فراهم کردند.

 

Varesh-Sport.Com: آیا توانستی مطالباتت را از باشگاه قبلی بگیری؟

خیر. من شصت درصد قراردادم را طلبکارم. پیگیری هم کردم و حکمش هم آمده ولی حقیقتش امید چندانی به وصول مطالباتم ندارم.

وقتی شما محیط خانواده را ترک می کنید و بر اساس مهارت هایتان سراغ شغلی می روید، آن شغل می شود خانواده دوم شما. پس شما همانند خانواده اولتان باید در خانواده دومتان نیز احساس آرامش و امنیت کنید. احساس کنید که دارید زندگی می کنید و لذت می برید. آیا مدیری که می آید و تیمی را تشکیل می دهد، هرگز به این فکر می کند که اعضای تیم حداقل نیازهایشان تأمین شود؟ آیا به این فکر می کنند محیطی سرشار از آرامش و امنیت ایجاد کنند تا هر کس در داخل مجموعه با توجه به مهارت هایش با آرامش زندگی کند؟ اصلا چنین چیزهایی در اولویت اول مدیران ما نیست. به قدری نتیجه گرایی، هدف های کوتاه مدت یک ساله و بی ثمر و سوءاستفاده های شخصی و منافع فردی وجود دارد که اصلا کسی به این دقت نمی کند که ما قرار است چند سالی را در آسایش در کنار هم زندگی کنیم و ‌این از همه چیز باارزش تر است.

نمی دانم چرا بازیکنان ایرانی حداقل حقوقشان رعایت نمی شود؟ الان باشگاه های ما پشت سر هم در حال جریمه شدن از سوی فیفا هستند. اما در قراردادهای ما ذکر می کنند که شما حق ندارید شکایتتان را به خارج از کشور ببرید. فقط باید در داخل ایران رسیدگی شود. وگرنه بازیکن ممنوع‌ الفعالیت می شود. بعد که حق و حقوقمان پرداخت نمی شود به فدراسیون شکایت می کنیم، حکم کمیته انضباطی و کمیته استیناف می آید. ولی با این حال آب از آب تکان نمی خورد.

حرف من این است که چرا بازیکنان ایرانی به فکر تشکیل اتحادیه بازیکنان نیستند؟ و اگر هستند، چرا فدراسیون و سازمان های مربوطه این اختیار را به آنها نمی دهد؟ اگر بازیکن مشکلی برای باشگاه مشکلی ایجاد کند، فدراسیون سریع او را جریمه و توبیخ می کنند و همه جوره پشت باشگاه می ایستد. چرا یکبار از بازیکن در مقابل باشگاه دفاع نمی کنند؟

این نا امنی به مانند این است که شما از بچگی معلول باشید و بلنگید. وقتی به لنگیدن عادت کنید دیگر نلنگیدن برایتان غیرقابل تصور می شود. ما که هیچ حق و حقوقی برای دوران بازنشستگی مان نداریم، بیمه بیکاری نداریم. هیچ حمایتی نه از بیرون و نه از فدراسیون از ما می شود و عمر کاری مان هم محدود است و با این حجم از فسادی که وجود دارد اگر وارد جریان خاصی نشویم به طور کامل محو می شویم. اما جالب اینجاست که همه خوشحالند. ولی در واقع فکر می کنند خوشحالند. چون زاویه دیدشان همین گونه عادت کرده است.

 

Varesh-Sport.Com: لذتبخش ترین گلی که زدی کدام گل  بود؟

خیلی از گل ها. بعضی از گل ها هم در استادیوم پر از تماشاگر بود که به نحوی ماندگار شد.

شروع کار من در رشت با تنش و فشار شروع شد. من به تازگی از اتریش برگشته بودم و آمادگی بدنی خوبی داشتم. با توجه به اینکه تیم تازه به لیگ برتر صعود کرده بود، فشار روانی خاصی بر تیم غالب بود و با توجه به انتظاراتی که از من وجود داشت، من در مقابل این فشار شکننده ظاهر شدم و خیلی زود قافیه را باختم اما در هفته های پایانی ورق برگشت و مزد تحمل فشارها را گرفتم. بازیهای به یاد ماندنی زیادی در آن فصل داشتیم. سپاهان را در یک چهارم نهایی جام حذفی شکست دادیم که خیلی چسبید. گل هایی مثل آن گل که به شیرین فراز در رشت و گلی که به صباباتری زدم که منجر به بقای تیم شد، مطمئنا لحظات شیرینی برای من بودند. ولی آن مسابقه جام حذفی مقابل سپاهان از شیرین ترین خاطرات من است با اینکه گلی در آن بازی به ثمر نرساندم.

 

من در دو نیمه نهایی برای داماش گلزنی کردم که یکی منجر به حضور در فینال شد. شاید دردناک ترین گلی که برای داماش به ثمر رساندم در نیمه نهایی جام حذفی در برابر پرسپولیس بود. من از لحاظ ذهنی و بدنی کاملا آماده بودم که زهرم را بریزم تا یک بار دیگر برگردیم. وقتی فهمیدم در ارنج اصلی تیم نیستم، تا صبح نخوابیدم. ولی نمی دانستم که افشین ناظمی مرا به عنوان اسلحه پنهان در نظر گرفته است. تیم ما آن روز به مانند کل فصل خیلی خوب بازی کرد و در نهایت ارسال عالی جهانبخش را تبدیل به گل کردم. پرسپولیس کاملا زمین گیر شده بود و بازی تمام شده به نظر می رسید که ناگهان روی یک غفلت و تجربه علی کریمی که ضربه کاشته را زود شروع کرد، محمد نوری گل زد و بازی در نهایت به پنالتی کشیده شد و باختیم. آن حسرت همیشه با من می ماند. چون هم پیش از این یک فینال را واگذار کرده بودیم و هم تیم ما پتانسیل قهرمانی داشت.

گلی هم که در همان فصل به سپاهان زدم و منجر به بقای داماش در لیگ برتر شد از گل هایی است که هیچ وقت فراموش نمی کنم. از آن بازیهایی بود که مطمئن بودم در آن گل میزنم.

 

Varesh-Sport.Com: عملکرد تیم امسال را از لحاظ فنی چطور دیدی؟

حقیقتش روزهای اولی که آمده بودم نگران این بودم که تیم یکدستی نداشته باشیم. نگران بودم چون این تیم داماش است و توقعاتی وجود دارد. با این حال پس از مدتی کار کردن با بازیکنان متوجه شدم به جز هم تیمی های سابقم، دیگر بازیکنان هم بازیکنان خوب و با استعدادی هستند. بازیکنانی مثل نظیری، روزبهانی، صبوری، اکبری پور و… که عملکرد خیلی خوبی داشتند و برخی پیش از این سابقه صعود به لیگ های بالاتر را هم داشتند.

در مجموع علی رغم برخی اشتباهات داوری، معتقدم که باید بهتر از این ها نتیجه می گرفتیم. خوشبختانه کادر فنی و بازیکنان به درک متقابل رسیده اند و روند تیم رو به رشد است. ده فینال پیش رو داریم که باید از آنها سربلند بیرون بیاییم و این تمرکز کامل بازیکنان و کادر فنی را می طلبد.

 

Varesh-Sport.Com: در مرحله اول لیگ دو، عملکرد داماش در بازی های داخل و خارج از خانه کاملا متفاوت بوده است. هر چقدر تیم در خانه عملکرد مطلوبی داشته، در خارج از خانه برعکس، نتایج خوبی نداشته است. دلیلش چیست و چه راهکاری می تواند این روند را در مرحله نهایی مسابقات بهبود ببخشد؟

این چالشی بود که در مرحله مقدماتی راه حلی برای آن پیدا نشد و برای مرحله نهایی نیز احتمالا بزرگترین چالش ما خواهد بود. ولی مطمئنا چیزی نیست که بخواهد جلوی راه ما را بگیرد و کادر فنی قطعا تدابیر لازم برای دیدارهای خارج از خانه خواهند داشت. ما یک تیم خوب هستیم و نباید برای صعود نگران چنین مسائلی باشیم. بهانه هایی مثل تفاوت ارتفاع رشت نسبت به سایر شهرها برای عدم نتیجه گیری هم مضحک است. شاید تاثیراتی بگذارد، ولی وقتی میل به بردن وجود داشته باشد، دیگر این مسائل معنا ندارد. با توجه به توان بازیکنان و کادر فنی مان باید نتیجه بگیریم.

 

Varesh-Sport.Com: گویا کتاب هم زیاد میخوانی و چندین بار هم دوستان در نمایشگاه های کتاب شما را دیده اند.

من کتاب های زیادی نمی خوانم و ترجیح می دهم کتاب های خاصی را بخوانم. با توجه به اینکه جامعه ما دچار نا امنی روانی و مالی است، انجام کارهای فرهنگی سخت است. برای من به شخصه کتاب جرقه زننده تفکر است. طوری که وقتی کتابی را از شخص بزرگ و صاحب نظری می خوانم، ساعت ها به جملات آن فکر می کنم و از آن در زندگی ام بهره میبرم.

 

Varesh-Sport.Com: در مورد لقب لوکاتونی چه نظری داری. یکی دوباری هم به سبک او خوشحالی داشتی…

حقیقتش سبک بازی من به گونه ای است که نمی توانم از کسی تقلید کنم. با اینکه سعی می کنم از همه، چیزی یاد بگیرم ولی هرگز الگوی خاصی نداشتم چون می دانم به مانند همه آدم های دنیا، یک انسان منحصر به فرد هستم و باید راه خودم را طی کنم. با این حال می شنیدم که هواداران مرا امین لوکا تونی صدا می زنند تا اینکه یک بار قبل از بازی با تراکتورسازی، یکی از هواداران نزد من آمد و گله کرد که چرا به مانند لوکاتونی شادی نمی کنم. به من گفت تو در این بازی گل می زنی و شادی لوکاتونی را انجام می دهی و من هم گفت چشم و از قضا همین اتفاق هم افتاد. لوکاتونی بازیکن بزرگی بود و من از این لقب فقط به این خاطر خوشم آمده که مردم دوست دارند مرا اینگونه صدا بزنند.

 

Varesh-Sport.Com: قضیه شادی گلت پس از گل دومت به شهرداری فومن چه بود؟ انگار به اشتباه به سمت هواداران فومنی رفتی.

در بازی طبیعتا تمرکز زیادی هست و خیلی اوقات نمی شنوی هواداران چه می گویند. آن بازی هم اولین بار بود که نیمکت میزبان و میهمان عوض شده بود و دقیقا در جایی هواداران مهمان نشسته بودند که  هواداران ما در آنجا می نشستند. من به مانند همیشه پس از گل به سمت هواداران رفتم ولی دیدم همه نگاه عجیبی به من می کنند و آنجا بود که فهمیدم اشتباها به سمت هواداران فومنی رفته ام و بلافاصله از آنها عذرخواهی کردم و آنها هم پذیرفتند.

 

Varesh-Sport.Com: هم پستی ات در تیم شروین بزرگ است که بازیکن جوانی است. آینده او را چگونه می بینی؟

شروین بازیکن با کیفیتی هست. روز اولی که به تمرینات آمدم، احساس کردم که فشار زیادی را تحمل می کند. چون وقتی تیم گل نمی زند همه انتقادات به سمت مهاجم می رود. با این حال نکات مثبت زیادی در بازی او وجود دارد و کاملا در خدمت تیم بازی می کند.

 

 

Varesh-Sport.Com: در سال هایی که در داماش نبودی اخبار تیم را دنبال می کردی؟

بله کاملا. همیشه به وارش اسپرت سر می زدم و اخبار را دنبال می کردم. البته به گونه ای نبود که به تیم خودم عرق نداشته باشم و فقط پیگیر داماش باشم ولی خوب همیشه پیگیر نتایج داماش بودم.

 

Varesh-Sport.Com: چند فرزند داری؟

یک پسر شش ساله به اسم بهراد

 

Varesh-Sport.Com: گیلان گردی هم می کنی؟

بله من لاهیجان، ماسوله، قلعه رودخان و به خصوص روستای کچا در اطراف سراوان را خیلی دوست دارم.

 

Varesh-Sport.Com: چه شباهت هایی بین رشت و شیراز می بینی؟

شباهت های زیادی وجود دارد. به خصوص از لحاظ خلق و خوی و فرهنگ، مردم دو شهر خیلی به هم شبیه هستند. رشت و شیراز از بهترین شهرها برای مسافرت هستند.

 

Varesh-Sport.Com: بهترین شعار هواداران از نظر تو کدام شعار است؟

باور می کنید تا به حال به این موضوع فکر نکردم؟! به قدری از شعارهای هواداران انرژی می گیرم که تنها به همان انرژی فکر می کنم. مثلا من یک کاست شجریان را چندین بار گوش می کنم، ولی اغلب به حسی که آن اشعار در من به وجود می آورد فکر می کنم تا خود اشعار. در مورد هواداران هم اینگونه است. آنها شعارهای زیادی سر می دهند اما بیشتر آن حسی که در من به وجود می آورد در یادم می ماند تا خود شعارها.

 

مصاحبه: مهرداد ثابت – مازیار اصغرزاده – علی رهبر