از رابطه یک‌طرفه کسی سودی نمی‌برد. تیم ملی و باشگاه‌ها وارد فضای رابطه یک طرفه شده‌اند. تنش‌ها به همین دلیل بالا می‌گیرد.
به گزارش وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان و به نقل از خبرگزاری میزان، وقتی با هادی طباطبایی حرف می‌زنی صدایش همیشه آرام است. به ندرت عصبانی می‌شود و کمتر هم پیش می‌آید حرفی بزند که خارج از دایره منطق قرار بگیرد. مصاحبه تفصیلی با هادی طباطبایی در صبحی صورت گرفت سرشار از آرزوها و انگیزه‌های خوب در مورد تیمش داماش که در لیگ دسته دوم فوتبال ایران فعالیت دارد. اطمینان خاصی به بازگرداندن تیمش به لیگ دسته اول داشت و البته از فضای فوتبال ایران هم اصلاً دور نبود. طباطبایی بر خلاف بسیاری دیگر که در سطح درگیری‌های برانکو و کی‌روش یا منصوریان و رحمتی می‌مانند، به عمق مراجعه کرد و به چرایی روی دادن این برخوردها و تنش‌ها پرداخت.

*شاید بد نباشد با داماش شروع کنیم.

داماش شهر باران. 40 روزی هست که تیم را تحویل گرفته‌ام و حقیقتش را بخواهید خیلی امید و انگیزه دارم. خیلی مطمئنم که با این تیم، گام‌های بزرگی را برمی‌دارم و صد البته خیلی امیدوارم این تیم گام‌های بلندی بردارد. مردم رشت تیم‌هایشان را دوست دارند و بین‌شان فرقی نمی‌گذارند. رشت و کلاً گیلان باید سطح فوتبال بالاتری داشته باشد. جای تیم‌های ما در لیگ برتر خالی است.

* مالک شخصی دارد تیم. درست است؟

بله و در حد بضاعت و توانش دارد برای تیم از زندگی‌اش مایه می گذارد. خیلی اطمینان دارم که می‌توانیم زحماتش را جبران کنیم.

* فضای لیگ دسته دوم را چطوری تجربه می‌کنید؟

(می خندد) به سختی! متوجه نکته‌ای شدم که نمی‌دانم درست است یا غلط. تا آنجایی که می‌دانم هیچ وقت رسم نبوده در شهری که بازی می‌کنیم ناظر داوری از همان شهر باشد! فکر می‌کنم تیم داوری باید به صورت کامل از شهر بی‌طرف باشند. اینکه ناظر داوری همشهری تیم میزبان باشد خودش شبهه‌دار نیست؟ در مورد خودمان هم همین‌طور است. یعنی وقتی در رشت میزبانیم ناظر از رشت است. به نظر شما این قضیه اثر نمی‌گذارد؟

* قطعاً می تواند اثرگذار باشد. در لیگ‌های دیگر این‌گونه نیست.

می‌دانم و این برایم جای سؤال دارد. باید از فدراسیون و سازمان لیگ در این مورد سؤال کنم. کلاً لیگ دو، لیگ بسیار با استعداد اما بسیار بی‌نظمی است. مواردی از این دست در لیگ زیاد است. خیلی نکات رعایت نمی‌شود. ما تلاش می‌کنیم به لیگ دسته اول صعود کنیم و شکی هم به تحقق این هدف ندارم. با این همه احساس می‌کنم نظارت همگانی روی این لیگ کم است. خودتان می‌دانید تا رسانه‌ها نظارت نکنند ضعف‌ها عیان نمی‌شود. مسئولان فدراسیون و سازمان لیگ هم زحمت خودشان را می‌کشند اما قطعاً آنها هم محدودیت‌هایی دارند. نظارت بیشتر رسانه‌ها سبب می‌شود تا ایراداتی در این لیگ دیده شود که بعضاً از چشم مسئولان دور مانده.

* در مورد نکته دیگری حرف بزنیم. در مورد استقلال. اتفاقاتی که در استقلال رخ می‌دهد را پیگیری می‌کنید؟

بله. مگر می‌توانم پیگیری نکنم؟

* قصه منصوریان و رحمتی را چطوری تحلیل می‌کنید؟

ببینید من جزئیاتی را که اتفاق افتاده نمی‌دانم. چیزهایی در رسانه‌ها خوانده‌ام و آنقدر تجربه دارم که روی این دانسته‌ها رأیی ندهم یا کسی را مقصر ندانم. من نگاهم به این قصه، چیز دیگری است. در هر تیمی باید مرزبندی‌ها مشخص باشد. جایگاه هر آدمی در فوتبال باید مشخص باشد. مدیرعامل و سرمربی و بازیکن و هوادار کاملاً جایگاه‌هایشان فرق دارد. نباید به جایگاه هم ورود کنند. تصمیم‌گیری در این زمینه با سرمربی است و کسی اجازه ورود به تصمیم او را ندارد. حتی اگر منصوریان تصمیم غلط بگیرد، کسی اجازه دخالت در این حوزه را ندارد. به جزئیات این ماجرا ورود نمی‌کنم و اصلاً هم نیازی ندارم. منصوریان باید تصمیم بگیرد و دیگران باید اطاعت کنند. غیر از این باشد تیم به هم می‌ریزد.

* این ماجرا یک حسن داشت و آن، مجاب شدن منصوریان به اعتماد کردن به جوان‌هایش بود. شما چه نظری دارید؟

علیرضا منصوریان، دوست خوب و صمیمی من، به نظرم یک اشتباه بسیار بزرگ را در بدو ورودش به استقلال مرتکب شد. ببینید فصل قبل پرویز مظلومی جوانگرایی کرد و تا حدی هم می‌شود گفت هزینه جوانگرایی‌اش را پرداخت. منصوریان وقتی وارد استقلال شد باید از این هزینه پرداخت شده استفاده می‌کرد. این بهایی بود که پرداخت شده بود و منصوریان نباید آن را کنار می‌گذاشت تا نیم‌فصل، خودش ناچار به پرداخت همان هزینه شود. اگر سرمربی استقلال از ابتدای فصل، تیمش را روی همین جوان‌ها پایه‌گذاری و بعد کاستی‌هایش را در فصل نقل و انتقالات جبران می‌کرد، شاید نتایج بهتری می‌گرفت. منصوریان اما تحولات گسترده‌تری را به نسبت آنچه نیاز بود، در استقلال ایجاد کرد؛ هم باعث شد هزینه‌های تیمش بالا برود و هم اینکه انتظارات را افزایش داد. نتیجه‌ای هم از خریدهایش نگرفت. یک اشتباه فنی داشت و آن بنا کردن محور تیمش روی بختیار رحمانی بود در حالی که به نظرم بختیار رحمانی موقعی می‌تواند در استقلال نقش محوری خودش در تراکتورسازی را تکرار کند که سروش رفیعی کنارش باشد. «بختیار» بدون «سروش» می‌شود بختیارِ استقلال! نقش محوری‌اش کمرنگ‌تر می‌شود.

* یعنی شما اعتقاد دارید جوان‌های استقلال این قابلیت راهبری در تیم را داشتند؟

بله. ببینید همین دروازه‌بان جوانی که در اصفهان بازی کرد. سید حسین حسینی دروازه‌بان جوانی بود و خوب هم کار کرد. نه اینکه من بگویم قطعاً توان جانشینی رحمتی را دارد. بالاخره با یک بازی که نمی‌شود قضاوت کرد. باید مدتی بگذرد. در مورد بقیه هم همین‌طور. تا بازی نکنند که ایرادهایشان دیده نمی‌شود.تا ایرادهایشان دیده نشود هم نمی‌شود برطرفش کرد. منصوریان باید اولویتش را روی جوان‌هایی می‌گذاشت که مظلومی روی آنها سرمایه‌گذاری کرده بود. البته منصوریان صاحب‌اختیار است و من فقط نظرم را می‌گویم.

* به تیم ملی هم گریزی بزنیم. درگیری‌های بین کارلوس کی‌روش و سرمربیان لیگ برتری تمامی ندارد. انتقاد برانکو از کی‌روش هم با پس فرستادن بازیکنان پرسپولیسی تیم ملی مواجه شد. ارزیابی شما چیست؟

تعامل بین تیم ملی و باشگاه «ضروری» هست اما «زوری» نه! باید طرفین یک احترامی برای هم قائل باشند که بتوانند با هم تعامل برقرار کنند. وقتی بین‌شان احترامی نیست، طبیعتاً بین‌شان تعاملی هم نیست. از طرف دیگر وقتی در این رابطه منافع دو طرفه نیست، رابطه ادامه پیدا نمی‌کند و به مشکلاتی می‌رسد که الان رسیده؛ سهم باشگاه‌ها از این رابطه تعریف نشده. اردوهای بلندمدت و تعطیلی‌های پی در پی دارد لیگ را نابود می‌کند. نتیجه این اردوها برای باشگاه‌ها مشخص نیست. تا می‌آیند به شرایط بازی برسند و هماهنگ شوند لیگ تعطیل می‌شود و می‌رود تا یک ماه دیگر. این می‌شود ضرر برای باشگاه‌ها و سود برای تیم ملی. از طرف دیگر کارلوس کی‌روش از لیگ انتظاراتی دارد که برآورده نمی‌شود و او ناچار است تیم ملی را به اردوهای بلندمدت بفرستد. چرا؟ چون سطح بدنی و فنی لیگ به اندازه نیاز سرمربی تیم ملی بالا نیست. کارلوس کی‌روش نه. همن الان هر آدمی در ایران سرمربی تیم ملی شود، می‌داند و درک می‌کند که سطح فوتبالی ما در میادین بین‌المللی باید بالاتر از سطح لیگ‌مان باشد. تیم ملی در سطح بین‌المللی با رقبایی بازی می‌کند که سطح فنی بالاتری دارند. مثلاً رقابت‌های جام جهانی را در نظر بگیرید. ما وقتی می‌خواهیم با تیم‌های قوی‌تر ازخودمان بازی کنیم، ناچاریم به قدرت بدنی خودمان اتکا داشته باشیم. سطح بدنی بازیکنان در لیگ مورد پسند کی‌روش نیست. باید در اردوی بلندمدت این فرصت را داشته باشد تا مثل بازی ایران و آرژانتین، تیم ملی را به سطحی از دوندگی برساند که بتوانند بازی حریف را برهم بزنند و پرسینگ خوبی داشته باشند. این دلیلی است که کی‌روش برای برگزاری اردوها دارد. نمی‌شود به او حق نداد اما نمی‌شود به مربیان باشگاهی هم حق نداد. تعامل باید برقرار می‌شد که نشد و بعید هم می‌دانم برقرار شود!

* همین قضیه برگرداندن بازیکنان ملی‌پوش پرسپولیس را در نظر بگیرید. غیر از این است که کی‌روش می‌خواسته اردوی این تیم را برهم بریزد؟

غیر از این هم نیست و اتفاقاً این کار را هم کرده. مطمئن باشید فشار روانی سنگینی هم روی ملی‌پوشان برگشت خورده، وارد شده و هم روی مربی پرسپولیس. هدف کی‌روش نمی‌تواند چیزی جز این باشد.

* چه باید کرد که این مشکل برطرف شود؟

ساختار فوتبال ما باید تغییر کند. مشکل اصلی ما این است که ساختاری وجود ندارد که اصلاح شود. اردوهای بلندمدت نه در سطح ملی راهگشاست و نه در سطح باشگاهی. سبک بازی تیم‌های ملی و باشگاهی ما یکسان نیستند. ساختار آموزشی ما مشکل دارد و سطح آمادگی جسمانی لیگ ما مناسب نیست. لیگ را باید تقویت کنیم تا تیم ملی نیازمند اردوهای بلندمدت نباشد. تیم ملی هم درگیر مسابقات است و نمی‌تواند به لیگ این فرصت بازسازی را بدهد. اگر باشگاه‌ها در انتخاب مربیان سختگیرانه‌تر عمل کنند و همچنین سطح علمی کادر فنی خود را افزایش بدهند، تیم ملی کمتر نیازمند اردوهای بلندمدت می‌شود. البته اگر همه باشگاه‌ها درست کار کنند نه فقط یک یا دو باشگاه. در کار گروهی و فنی هم مشکل داریم. تیم‌های باشگاهی ما باید فوتبال مدرن‌تری را به نمایش بگذارند. به حداقل‌ها اکتفا نکنیم. مدام به مربیان و مدیران فشار بیاوریم که تیم‌هایشان بهتر بازی کنند نه اینکه بهتر نتیجه بگیرند. ساختار فوتبال باشگاهی را هم باید اصلاح کنیم. تیم‌های باشگاهی باید نیاز بیشتری به جذب بازیکن از تیم‌های پایه خود داشته باشند. بازیکنان جوان را وارد تیم بزرگسالان کنیم. باید به این موارد توجه بیشتری داشته باشیم وگرنه درگیر بودن در دعوای این مربی و آن مربی یا این اردو و آن اردو به جایی نمی‌رسد.

 

منبع: خبرگزاری میزان