در ماه های اخیر هجمه های انتقادی و گاهأ تخریبی فراوانی به مصطفی عاقل منش فرزند یکی از اعضای شورای شهر رشت وارد شد که در ادامه متنی که عاقل منش در اختیار وارش اسپرت-پایگاه خبری و تحلیلی ورزش گیلان قرارداده است را می خوانید:

 

“به نام خداوند بخشنده مهربان
آن چه که در ادامه می نویسم نه شرح حال ، بلکه درد دل یک جوان از شهر باران است
در روزهای اخیر تهمت های ناروایی به بنده نسبت داده شده که ناگزیر به نوشتن این دردل شده ام.
هر چند میدانم دشنام نویسانی که حتی از معرفی خود به مردم عاجزند ، به علت نوشتن این چند سطر بر حجم دشمنی ها خواهند افزود…
در باب محافل ورزشی که در آن حضور دارم و حرف حدیث های به دور از واقعیتی که گاها از دوست و آشنا غریبه به گوش میرسد ، باید عرض کنم هدفم از ورود به ورزش تنها و تنها کمک به اعتلای ورزش شهر و استانم بوده است.
اگر چه با تمام وجود درک کرده ام که در شهر من به جای اینکه دست ها را بگیرند، پاها را به پایین می کشند و بنده نیز از این قاعده مستثنی نبودم…
من وقتی با پیشنهاد و اعتماد مدیر کل محترم و سابق ورزش و جوانان گیلان به هیات تنیس روی میز شهرستان رشت فراخوانده شدم تمام توانم را در راه پیشرفت ورزش تنیس روی میز در شهرستان رشت گذاشتم و خدا می داند که هیچ کوتاهی در این راه نداشتم…

اما …!!!

بعد از تصدی آقای مهندس گلی بر ریاست هیات تنیس روی میز گیلان، بنده به گناه نکرده اختلاف دیدگاه آقای گلی با یکی از نمایندگان محترم رشت مجرم شناخته شده و علیرغم میل باطنی ام از تنیس روی میز شهرستان رشت کناره گیری کردم…
هر چند در همان مدت کوتاه از خانواده بزرگ تنیس روی میز دوستان بسیار خوبی پیدا کردم که هنوز با هم ارتباط حسنه ای داریم…

بعدها به پیشنهاد آقای کیومرث بیات، رئیس محترم هیات شطرنج استان گیلان افتخار خدمت در هیات شطرنج شهرستان رشت را پیدا کردم
که بعد از مدت کوتاهی رئیس محترم هیات شطرنج گیلان به عنوان مالک باشگاه سپیدرود تعرفه شدند و بر اثر اختلافاتی که فی مابین ایشان و آقای دکتر تن زاده پدیدار شد، با کمال احترام به جناب آقای بیات و برای حفظ حرمت این عزیز ، از سرپرستی هیات شطرنج شهرستان رشت استعفا دادم…

و اما سپیدرود …

متاسفانه در روزهای اخیر هجمه های فراوانی به این حقیر وارد گشته و برخی سعی کرده اند در چشم هواداران سپیدرود، اینجانب را به عنوان عاملی وابسته به مالک فعلی این باشگاه وانمود کنند.

غافل از اینکه هدف بنده از ورود به سپیدرود تنها و تنها کمک به تیمی بوده که از کودکی تا هم اکنون عاشقش بودم ، مگر نه اینکه هوادار واقعی آن کسی است که از هیچ کمکی به تیم مورد علاقه اش دریغ نکند؟
پس چرا بنده به عنوان یکی از کوچکترین هواداران سپیدرود، باید به جرم کمک به سپیدرود این چنین مورد هجمه قرار بگیرم؟
اگر من بتوانم به تیم محبوبم کمک کنم و این کار را نکنم، میتوانم نام هوادار را بر خود بگذارم؟

به لطف خداوند بزرگ و تلاش های بی وقفه برای کمک به تیم محبوب شهرم ، سرانجام با حمایت های همیشگی مجموعه شورا و شهرداری‌ محترم رشت مبلغ و مباحث دیگری همانند تبلیغات محیطی ، دراختیار گذاشتن اتوبوس برای هواداران عزیز برای کمک به تیم سپیدرود اختصاص یافت که کمک مالی هم مستقیما به حساب بانکی باشگاه سپیدرود واریز شد و اگر حکمی هم اگر از مالک سپیدرود دریافت کردم تنها به علت این بوده که به پیگیری های خود وجاهت قانونی ببخشم وگرنه بنده در زمان مدیرعاملی آقای پورمحسن هم در این باشگاه حکم داشتم و فعالیت میکردم ، چرا که با تمام وجود معتقدم افراد می آیند و می روند و این تنها نام سپیدرود کبیر است که می ماند…
در دوران حضورم در ورزش نه ریالی از کسی دریافت کرده ام و نه هیچ امتیازی نصیب بنده و خانواده ام شده است ، که اگر این طور بود اسنادش صدها بار در شبکه های مجازی منتشر می شد.
این روزها هم که مورد اعتماد دوست عزیزم جناب آقای دکتر خاکزاد قرار گرفته و در هیات والیبال شهرستان رشت مشغول به خدمت هستم،
آرزوی قلبی من پیشرفت ورزش والیبال،
تنیس روی میز ، شطرنج ، تیم سپیدرود و همه شاخه های ورزشی در استان گیلان است…
دیدن چهره شاد دوستداران ورزش گیلان…

در یکی دو روز اخیر هجمه هایی فراوان به این حقیر وارد شد و زشت ترین اتهامات دروغین به بنده منتصب شد،

اگر چه دلم شکست اما قوی تر از همیشه و مصمم تر از گذشته به خدمتگزاری در هر سنگری که باشم ادامه خواهم داد…
هرگز تهمت زنندگان نامردی که با دروغ های بزدلانه شان اینروزها مرا آزردند را حلال نخواهم کرد و حالا که نائب الزیاره تمام دوستان و همشهریان عزیزم در حرم مطهر آقا علی ابن موسی الرضا(ع) هستم تمام این بدخواهان را به خداوند بزرگ و آقا امام رضا (ع) واگذار می کنم.
در پایان از مردم شریف و خونگرم شهر رشت و تمام دوستانی که این روزها به بنده دلداری داده و سبب شدند تا صبر در برابر ناملایمتی ها برایم آسان تر شود، سپاسگزارم.

فرزند کوچک شهر باران-مصطفی عاقل منش”