وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان :

" داماش؛ برای مردمان گیل و دیلم به نمادی از تسلیم ناپذیری تبدیل شده است. "

اگر و تنها اگر، دوستان هوچی گر معنا و مفهوم این شعار را درک می کردند، در بنگاههای دروغ پراکنی شان هر چه که در شان خودشان است به هواداران داماش نسبت نمی دادند. این افراد همان هایی هستند که در تاریکی به جای روشن نمودن چراغ، به اندازه فهم و درک خود خبر برای اطرافیانشان می آورند. و صد افسوس که برداشت اشتباهشان آلوده به کینه توزی های شخصی هم می باشد. نکته جالب و البته تاسف برانگیز ماجرا آن جاست که هجمه ی چند روز اخیر از سوی کسانی شروع شده که پرونده رسوایی شان قطور تر از هم پالگی هایشان است. کارنامه های منفی که در آن از دلالی بازیکن دیده می شود تا تطمیع داوران و بازیکنان رقیب. از بازداشت توسط سازمانهای قضایی در خورجین دارند تا اخراج از روزنامه و ممنونع الکار شدن های موقت و دایم. اینکه جراتش را ندارند در زیر هرز نامه هایشان امضا بگذارند، البته یک دلیلش فقط این است اصل قضیه ترسشان است. ترس از رسوا شدن در برابر وجدان بیدار جامعه.

 

هجمه ای که در این چند روز بر علیه هواداران داماش به وجود آمده در جای خود نه کم نظیر بلکه بی نظیر است! بی نظیر نه با یک بار مثبت لغوی،بلکه از نوع منفی آن و به بدترین شکل ممکن. یک نفر به ما بگوید اینکه گروهی هوادار به نمایندگی از آن خیل چند هزار نفری که همیشه پشتیبان تیمشان هستند در یک حرکت آرام و مودبانه و در کمال آرامش بروند و اعتراض خود را به کادرفنی تیمشان اعلام نمایند و از آنها بخواهند در تفکراتشان تجدید نظر نمایند و پیش از آنکه خیلی دیر شود یا رفلکسی برای برون رفت از این بحران از خود نشان دهند یا جای خود را به گروهی بدهند که توانایی انجام این مهم ر ا داشته باشند، لمپنیسم است یا فریادهای حیا کن و رها کن در ورزشگاهها که اغلب هم یک تاثیر جو زده ای است که با خوردن یک گل شروع می شود و با زدن گلی دیگر خاتمه می یابد؟

 

یکی از آن آقایان اهل فضیلت برای ما لمپن های چاله میدانی توضیح دهد که باج گرفتن شما در زمانی که بر مسند قلم فروشی بودید و خیلی زود کوس رسوایی تان در نزد اهل قلم زده شد، جرمش سنگین تر است یا گوش کردن یک مدیر به خواسته هوادارانش پس از اینکه برایش یقین حاصل شده که این هوادار دلش بیشتر از هر کسی برای تیمش می سوزد.

پس از اینکه در نشست های متوالی با آنان دریافت که هم فوتبال فهم هستند و هم فرهیخته و البته اگر به آقایان بر نخورد بسیار باسواد تر و تحصیلکرده تر از آنها. البته گروههای طرفدار باد، همچنان مایل هستند تصویر هواداران داماش را آنگونه که خود در شعاع دید اندکشان باور دارند، نوعی دیگر بسازند و به خورد چند ده نفر مخاطبشان بدهند. اما بدانید نسلی از هوادار در ایران دارد خود را به جامعه تحمیل می کند که چاقویش، قلمش است و شیپورش تحصیلات آکادمیش خواهد بود. آنها کلاه شاپو بر سر ندارند و لباس راحتیشان پیژامه نیست! اما لوطی تر از همه ی قهرمانان شما در فیلم های فارسی دهه پنجاه هستند و کارشناس تر از بسیاری. حال شما مختارید، تا روز قیامت حرکتشان را پوپولیستی بنامید و همراهانشان را چاله میدانی!

 

اما بدانید که ساده لوحانه خواهد بود زمانی که شما می خواهید در برابر توفان مردمان مغرور گیل و دیلم دیوار بسازید، و البته یقین بدانید آنها به شما اجازه بادبان ساختن هم نخواهند داد. شما تنها می توانید در پستوهای نمورتان به هرز نامه نوشتن ادامه دهید و در خواب و خیال روزهایی که حرفتان خریدار داشت به رویا بروید. اینجا در سرزمین مردمان فرهیخته و دانا، دیگر حنایتان سالهاست که رنگ باخته است.

 

کانون هواداران داماش شهر باران

 

 

 

نظرات خود را فقط از کادر نظرات پایین همین صفحه وارد کنید و پس از تائید مدیریت برای مشاهده آن اینجا کلیک کنید