در آستانه آغاز دور برگشت مسابقات لیگ دسته یک کشور بازیکنان داماش در اعتراض به شرایط موجود دست به اعتصاب زدند تا هواداران داماش گیلان نگران تر از همیشه شاهد روزهای سختی باشند که بر تیم محبوب شهر باران های نقره ای می گذرد.

 

هواداران داماش گیلان ناباورانه ناظر سکوت و انفعالی تعجب بر انگیز از سوی مسئولان ورزشی ،استانی و شهری و تلخ تر از آن پیشکسوتان فوتبال این شهر هستند. همان کسانی که به نوعی امید این جوانان برای نجات تیمی هستند که در برف و باران هرگز آن را تنها نگذاشتند و حتی در زمانی که محروم از حضور در استادیوم بودند در زیر بارش باران در پشت درهای بسته، نامش را فریاد زدند.

 

سکوت این عزیزان، در چنین شرایط بحرانی برای هواداران داماش شهر باران قابل پذیرش نیست. هوادارانی که بارها ناظر اجماع پیشکسوتان سایر شهرها در حمایت از تیم هایشان بوده اند ( چه پایتخت نشین و چه در همین حوالی ) ، حسرت بار به دنبال پاسخی بر این سئوال می گردند که آیا داماش گیلان ریشه در همین خاک و هویت همین شهر و استان ندارد ؟

 

 

 

مگر همین تیم پس از سالها، ریشه های هویتی و افتخارات این خاک را بر دل وزبان جوانان این سرزمین زنده نکرد ؟ مگر بزرگانی مانند مجید جهانپور، محمد مهدی الطافی، امیر افتخاری، مهدی تنهایی، هادی طباطبایی، امید هرندی، افشین ناظمی و بسیار و بسیاری دیگر، ریشه های محکم و افتخار آمیز تیم امروز غریب و مظلوم مانده داماش گیلان نیستند؟ پس چرا با سکوت خود ناخواسته یاوه گویی دشمنان فوتبال این شهر را که داماش گیلان را بی ریشه می دانند تائید می کنند ؟! مگر بزرگ مردی ماند ایرج زهرابی برای حفظ و بقای این تیم خون و دلها نخورد ؟! باید پرسید آیا اگر امروز زنده بود اجازه می داد که هر کس و ناکسی اینچنین احساس هزاران جوان گیلانی را به بازی بگیرد؟

 

و اینک فرزند همین نسل، اینچنین مانند کودکی بر سر راه مانده بی پناه تر از هر زمانی به مسلخ برده می شود. شاید فرصت زیادی برای نجات این امید هزاران جوان گیلانی باقی نمانده باشد. جوانی که دیگر نایی برای فریادی بلندتر ندارد. و شاید اینجا تنها دست یاری مردان بزرگی را می طلبد که روزگاری در استادیوم پیر این شهر ریشه های داماش گیلان را شکل دادند.

 

“هواداران داماش گیلان”